تذکر الان که داشتم مطلب قبلی برای شهید تشکری را بازنویسی می کردم یاد نماز خواندنهای گردان یاسین افتادم. همانطور که نوشته بودم حاجی واعظی به ایاک نعبد و ایاک نستعین که می رسید تمام فضای مسجد از صدای ناله، ضجه و گریه پر می شد که هنوز صدای آن ناله ها در گوشم طنین انداز است اما نکته ای که تا حالا از آن غافل بودم این است که در میان گریه ها و ناله ها، در بهترین حالت رابطه با خدا و در جای مخصوص برآورده شدن واقعا کسی حاجتی را مد نظر نداشت. هر چه فکر می کنم می بینم که خودم هیچ حاجت خاصی مد نظرم نبود. راضی بر رضای خدا . ما از شوق گریه می کردیم. حالا هر چه می خواهد بسر ما در بیاورد. ولی حالا در نمازها و دعاها و قنوتها هزار تا هزار تا حاجت ردیف می کنیم! چه خبره! بما چه که خدا چه طوری برایمون مقدر کرده. چرا اینجایم، چرا اونجا نیستم، چرا با اینم ، چرا با ون نیستم ، چرا این طوری شد، چرا اون طوری نشد، به تو چه! تو هر چی مطابق میلت بود کیف کن و هر چی مطابق میلت نبود صبر کن، بابا مگه دنیا چند روزه . مخصوصا برای من! ول کن. تمام هم و غم باید رضای خدا و کسب رضایت خدا باشد. هر چه باشد هر کجا باشد و هر طور بشود. و من یتوکل علی الله فهو حسبه.