هو الجمیل
71/3/19 مشهد مقدس
ادامه دارد...
هو الجمیل
71/11/24 شیراز
ادامه دارد...
هو الجمیل
71/3/7 مشهد مقدس
ادامه دارد...
هو الجمیل
برای شهید مسعود احمدیان
- محمد! پاشو، پاشو دیگه،
- چیه بابا چه خبره نصب شبی!
- محمد جان پاشو. می خوام نماز شب بخوانم کسی نیست نیگا کنه !؟
پسر خیلی شلوغی بود، شر و شور و شلوغ، این تقریبا کار هر شبش بود.
بعضی شبها هم می گفت، پاشو پاشو دیگه چند تا مؤمن بگو برا چهل تا مؤمن
قنون نماز شبم یه چند تایی کم آوردم !!
همه می دانستیم این بهانه ها و کارها برای این است که شوخی شوخی ما را
برای نماز شب بیدار کنه. شاید بشه گفت شوخ ترین بچه تخریب بود.
« ساعت 30/1 نیمه شب. 18/1/65 »
« شب عملیات کربلای 5 و آغاز شکستن خط »
داخل آب استتار کرده بودیم. لب معبر بودیم.
- مسعود برو شروع کن.
بسم الله الرحمن الرحیم. قشنگترین بسم اللهی بود که در عمرم شنیده بود.
انگار داشت مستقیم با خود خدا حرف می زد. یا علی! داخل معبر شدن،
تق تق، صدای قطع کردن سیمهای خاردار و صدای رگبار دشمن
ناگهانی بود. فقط دیدم سرش را لحظه ای کشید و آرام به زیر آب رفت.
نگاه آخرینش آتشم زد. چه برقی داشت. و مسعود هم رفت. همه رفتند.
« دوستانم همه از دستم رفت دل بهر پاکدلی بستم رفت »
خدایا از آن نگاههای آخرین، نصیب ما هم بفرما.
... همین !
71/3/7 شیرلز
ادامه دارد...